مهرانمهران، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

خاطرات مهران

پسرم لب تاب نداریم

عزیز دلم خیلی وقت تو وبلاگت چیزی نذاشتم مامانی لب تابمون سوخت الان دارم با گوشیم مطلب میذارم مامان جون خیلی خیلی شیرینی منو بابای روزی هزار بار خدا روشکر میکنیم به خاطر حضورت تو زندگیمون مامانی خیلی به من وابسته ای میترسم بعدا هم من وهم تو اذیت بشیم سر این موضوع جدیدا یاد گرفتی موسیقی زنده اجرا میکنی برامون اول میگی بچه ها آماده اید بعد شروع میکنی به آهنگ زدن و خوندن الهی فدات بشم چند روز پیش بودیم مشهد تمام طول سفر مریض بودی هم به خودت هم به ما خیلی سخت گذشت فکر کنم به خاطر دریای بود که ما قبل سفر رفته بودیم وگرنه توی مسافرتهای قبلی اصلا مریض نمیشدی عزیز دلم بازم خدا رو شکر الان صحیح و سالم کنارم خوابیدی اونم یه خواب عمیق
5 مهر 1394
1